روزگاری ما هم یاری داشتیم
در میان بیشه گلزاری داشتیم
خوش سخن و خوش کرداری داشتیم
ناگهان بر زمین افتاد و در خاک شد
شادی زندگی ما هم بر باد شد
فراق یار
از فراق یار شب و روز بیقراری میکنم
کارم از گریه گذشته شب زنده داری میکنم
یار یار گویم در بیقراری
یا رب چه کنم با این همه یادگاری
برچسبها:
موضوعات مرتبط: عکسهای سینا ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: عکسهای سینا ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: عکسهای سینا ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: عکسهای سینا ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: عکس منظره های روستا ، ،
برچسبها:
از پی بهبود درد ما دواء سودی نداشت
هرکه شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت
برچسبها:
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
کرده صفحه ریگ و انگشتان قلم
میزند با اشک خونین این رقم
گفت ای مجنون شیدا ؟ چیست این
می نویسی نامه بهر کیست این
گفت: مشق نام لیلی میکنم
خاطر خود را تسلی میکنم
گر میسر نیست مرا کام او
عشق بازی میکنم با نام او
برچسبها: